درمورد مصرف بهینه انرژی در اسلام در نبض انرژی بیشتر بخوانید

درمورد مصرف بهینه انرژی در اسلام در نبض انرژی بیشتر بخوانید
ماجرای اسف انگیز »اسراف« در جامعه و غلط بودن شیوه »مصرف« در میان بعضی مردم و نهادها، زمینه ساز برخی کمبودهاست. این رشته، سرِ دراز دارد و این ماجرا، سابقه ای کهن.

به الگوی مصرف، نه تنها از یک زاویه، بلکه از زوایا و ابعاد مختلف باید نگریست و در هر زمینه به »الگوی صحیح مصرف« رسید. حلّ این مشکل نیز، نیازمند یک عزم ملّی، برنامه ای دولتی و کار فرهنگی است، تا به یک »فرهنگ« تبدیل شود.

صف شلوغ نانوایی ها را مقایسه کنید با انبوه نان های خشک در انبار یک پادگان یا هتل یا بیمارستان. آیا آن همه زحمت که برای تهیه و تولید گندم و نان کشیده می شود و آن همه یارانه که از سوی حکومت پرداخت می شود، جوابش چنین اسراف هاست؟ چه کسی پاسخگوست؟ تولید کنندگان؟ مصرف کنندگان؟ یا هر دو؟

لَه لَه زدن عدّه ای برای آب آشامیدنی سالم را، کنار شستن حیاط و کوچه و پیاده رو و اتومبیل یا آب دادن باغ ها و باغچه ها و پر کردن استخرهای شخصی با آب لوله کشی تصفیه شده بگذارید. آیا آن »کمبود«، محصول این »اسراف« نیست؟ آیا اسراف عدّه ای به فقر و نیازمندی عده ای دیگر نمی انجامد؟ بعضی به علّت گرانی گوشت و میوه، قدرت خرید ندارند و در حسرت میوه های رنگارنگ اند. عدّه ای هم میوه های نیم خورده را به آشغالی می ریزند و غذای دست نخورده را در تالارها و مهمانی ها و جشن ها و مراسم عمومی دور می ریزند.

آیا این است شکر نعمت های الهی و قدرشناسی از مواهب؟

به قول یکی از نویسندگان: »بعضی آدم ها کارخانه تولید زباله اند و در یک چشم به هم زدن، می توانند باغ سبز، آب پاک، گل زیبا، میوه رسیده و نان گرم و تازه را به زباله تبدیل کنند…« و دریغ از انسان!

اگر »قناعت« و دوری از اسراف به یک فرهنگ تبدیل شود، بسیاری از مشکلات معیشتی جامعه حلّ می شود. و اگر حیف و میل اموال و هدر دادن امکانات رایج گردد، اسارت و فقر و کمبود، طبیعی است.

ملّت ولخرج، می گردد فقیر

ملّتی وابسته، محتاج و اسیر

با قناعت می توان آزاد زیست

هر که قانع نیست، حالش بردگی است

باید از اسراف ها مانع شویم

رو به فرهنگ قناعت آوریم(از نویسنده. ابیاتی از شعر بلند »الگوی مصرف«)

نوعی جدید از اسراف
اسراف، تنها در مصرف بی رویه آب و برق و گاز و امکانات مادّی نیست. هدر دادن عمر و جوانی، اتلاف وقت خود و دیگران، تنبلی و بیکاری و بی برنامگی هم نوعی اسراف است. به کارگیری افراد در کارهایی کمتر از توان و استعدادشان، نوع دیگری از ولخرجی است.

»ضایعات انسانی« زیانبارتر از ضایعات امکانات مادی و اسراف در ابزار و وسایل و اموال است و غیر قابل جبران تر از آن. گاهی کارهایی بر دوش کسانی گذاشته می شود که متناسب با کارآیی آنان نیست، یا کمتر است یا بیشتر. گاهی کارها براساس »لیاقت«ها و »استعداد«ها به اشخاص سپرده نمی شود.

اگر در حوزه مسئولیت یک مسئول و فرمانده و مدیر، نیروهایی باشند که با وجود توانمندی هایشان، نیرو و فکر آنان هدر می رود، آیا این بیشتر اسراف است، یا روشن بودن یک لامپ اضافی و چکه کردن چند قطره آب، یا مصرف چند لیتر بنزین؟ و صد حیف که اینگونه اسراف ها »نمود« ندارد و کمتر به مرحله بازتاب می رسد.

کسی که می تواند یک کارخانه را بچرخاند، یا یک تیپ را فرماندهی کند، گماشتن او به اداره یک کارگاه کوچک، یا دادن مسئولیت یک دسته کوچک یا یک کار اداری ساده به او، ظلم و اسراف نیست؟ مسئول هدر رفتن توانایی های او کیست؟

اسراف در وقت هم نکوهیده است.
هدر دادن استعداد یک نیرو هم ولخرجی است.

از دست دادن فرصت های مناسب برای یک عمر و امروز و فردا کردن های بی مورد و سهل انگارانه و بلاتکلیف گذاشتن بعضی نیروها و پروژه ها و برنامه ها هم اسراف است. به عبارت دیگر: در میدان کار و تلاش، برای هر کس در حدّ و توان و اندازه ای که دارد اگر »زمینه کار« فراهم کردیم، این مصرف بهینه یک نیروست و اگر چنین میدانی برای بروز استعدادها فراهم نساختیم، هدر دادن امکانات است و هرز رفتن استعدادها و پتانسیل ها.

پس مدیریت موفّق، تنها در افزایش محصول و تولید و سود نیست، بلکه استفاده بهینه از نیرو و استعداد و فرصت های زمانی هم بخشی از آن است. آنان که دلسوز بیت المال می باشند، نیروی انسانی، وقت، تجربه و گذشت زمان را هم بخشی از »بیت المال« و ثروت های ملّی بشمارند که ریخت و پاش و عاطل و باطل ماندن آن ها هم روا نیست. مدیری که از این زمینه ها نخواهد یا نتواند استفاده کارآمد و بجا کند، در مدیریت خویش نالایق است و جای مدیران شایسته را گرفته یا تنگ کرده است.

شاخص ها و الگوها

اگر پیامبر خداصلی الله وعلیه وآله دور انداختن هسته خرما را که می تواند کاربرد داشته باشد، از مصادیق اسراف می داند، اگر حضرت رضاعلیه السلام به خدمتکاری که سیب نیم خورده را دور انداخته بود، اعتراض می کند که اگر تو به آن احتیاج نداری، کسانی به آن محتاجند، اگر امام صادق علیه السلام دور ریختن آبِ اضافه در لیوان و پیاله را هنگام نوشیدن، اسراف می شمارد، اگر امام امّت قدس سره لیوان آب را که مقداری آب در آن مانده، کنار می گذاشت تا در نوبت بعد بنوشد، و آن را دور نمی ریخت، در همه اینها درس و الگوی عملی نهفته است. این درس ها را که می آموزد و کجا به کار می بندد؟

از فرماندهان جبهه های رزم، نمونه های فراوانی شنیده و خوانده ایم که در حفظ بیت المال، کوشا بودند و آن ها را هدر نمی دادند و از مصرف شخصی از اموال عمومی پرهیز می کردند و برای تردّدهای شخصی خود، از وسیله بیت المال استفاده نمی کردند و به فکر »روز حساب« بودند.

این کجا و ریخت و پاش های شگفت بعضی دیگر کجا؟ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ ساده زیستی برخی فرماندهان در دوران دفاع مقدّس، از نمونه های مثال زدنی است. چه بسیار مواردی که رزمندگان فرماندهان خود را در ظاهر نمی شناختند، چون مثل نیروهای زیردستشان زندگی می کردند و طالب تشخّص و دارای زندگی از »نوع دیگر« نبودند و بسیجی می زیستند. اینگونه الگوها باید »تکثیر« شود و روح آنان در کالبد نیروهای نظام دمیده شود.

در خبرها آمده بود: »مدیران دولتی فقط با نیم درصد صرفه جویی در ریخت و پاش های تشریفاتی خود، می توانند جان میلیون ها نفر را که در مرز مرگ و زندگی دست و پا می زنند، نجات دهند.«

باری… کسانی در این عرصه ها باید پیشتاز باشند تا دیگران هم درس و الهام بگیرند و چه کسی از ما سزاوارتر؟!

اگر انقلاب ما مکتبی است، پاسداران نیز باید با الگوهای مکتبی حرکت کنند. اگر حفظ استقلال و عزّت این امّت انقلابی در گرو قطع ریشه های وابستگی به بیگانه است، باید از ریخت و پاش ها و مصرف های اضافه و هزینه های تشریفاتی و مخارج غیر ضروری پرهیز کرد تا زمینه وابستگی را از بین برد. این شیوه اگر بر دیگران مستحب باشد، بر ما واجب است.

در پیش چشم

اهداف را نباید از یاد برد.

دیدگاه های مکتب و رهنمودهای رهبری و جوهره »حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف« باید مثل تابلو همواره در برابر دیدگانمان و نصب العین ما باشد، تا اهداف و آرمان ها فراموش نگردد و کمرنگ نشود.

در این راستا، توجه به این چند فراز، یادآور آن دیدگاه هاست:

1. پرهیز از اسراف، یک مسأله دینی و عقلی است. دینداران خردمند، هرگز نعمت ها و امکانات فردی و ملّی را هدر نمی دهند.

2. قناعت و تدبیر و تقدیر، سدّی است که از هدر رفتن نعمت ها و منابع، جلوگیری می کند. اسراف و تبذیر هم، شکستن این سدّ و هدر رفتن ذخیره ها و منابع است.

3. استفاده درست و به اندازه از نعمت ها، ضامن تداوم نعمت است و اسراف و تبذیر، مایه سلب نعمت های الهی است.

4. اسراف و هدر دادن نعمت ها و مصرف غلط، شایسته یک ملّت فهیم و دیندار و در شأن جامعه انقلابی و با فرهنگ نیست.

5. گاهی ریشه اسراف و تبذیر، ریا و خودنمایی است، گاهی چشم و هم چشمی های نابخردانه، گاهی غفلت از عواقب اسراف در دنیا و آخرت، گاهی کمبود شخصیت و ضعف فرهنگ، گاهی تربیت غلط خانوادگی یا عادت های نادرست اجتماعی. این ریشه ها را بخشکانیم تا به الگوی صحیح مصرف برسیم.

6. مصرف صحیح نعمت ها و امکانات، راهی معتدل میان بُخل ناپسند و اسرافِ جاهلانه است.

7. هدر دادن سرمایه عمر و فرصت های عمل و اتلاف جوانی، نوعی دیگر از اسراف است.

8. وقتی می توان قناعت کرد، چرا اسراف؟

وقتی می توان شاکر بود، چرا ناسپاسی؟

وقتی می توان تدبیر داشت، چرا بی برنامگی؟

وقتی میانه روی در خرج، نشانه خردمندی است، چرا افراط؟

وقتی مصرف صحیح، یک فرهنگ است، چرا بی فرهنگی؟

وقتی ولخرجان، برادران شیطانند، چرا برادری با شیطان؟

وقتی خدا مسرفین را دوست ندارد، چرا باز هم اسراف؟

وقتی ولخرجی هیچ افتخار نیست، چرا تبذیر؟

9. با اصلاح الگوی مصرف و فرهنگ قناعت، نشان دهیم که قدر نعمت ها را می شناسیم و خواهان عزت و استقلال کشوریم.

10. برگزاری مراسم پرخرج و ریخت و پاش های بی حساب، آن هم از بیت المال، نه افتخار است، نه عملکردی افتخار آفرین به شمار می آید. حاتم بخشی از کیسه بیت المال، سخاوت نیست!

11. این همه اجلاس های رنگ رنگ

این همایش های پرخرج و قشنگ

این چنین مستانه خود را باختن

سفره شاهانه ای انداختن

گر ز جیب شخص باشد، نارواست

گر ز جیب خلق، ظلم است و جفاست

آخرت، روز سؤال است و جواب

می کشند از هر که با دقّت، حساب

هر که در اموال خود اسراف کرد

یا که بیت المال را اتلاف کرد

روز محشر پای او اندر گِل است

معذرت خواهی او بی حاصل است(همان)

12. هیچ امری مانند سپاس و شکر، ضامن تداوم نعمت نیست و هیچ چیز هم مثل ناسپاسی، عامل محرومیت از نعمت نیست.

امید است آنان که »مصدر کار«اند و »نقطه پرگار«، صاحب پست و مقام اند، یا مجریان ارشد در نظام، حرکتی الهی و خالصانه به سوی »اصلاح الگوی مصرف« را آغاز کنند و آن را مخصوص یک سال نسازند، بلکه حرکتی مستمر و دراز مدّت را سامان دهند.