اقتصاد انرژی، محرک دور جدید تنش‌ها در منطقة قره‌باغ
اقتصاد انرژی، محرک دور جدید تنش‌ها در منطقة قره‌باغ
ابتدا باید به درک درستی از منافع ملی خود در رابطة با قفقاز، ذخایر انرژی کاسپین و معادلات قدرت در منطقه برسیم. آنچه که حائز اهمیت است، ممانعت از سرایت اختلافات نژادی حوزة قفقاز به ایران و جلوگیری از سیاسی‌تر شدن مفهوم قومیت در داخل کشور است.

به گزارش “نبض انرژی” ،

 

اقتصاد انرژی، محرک دور جدید تنش‌ها در منطقة قره‌باغ

در چند روز گذشته، بار دیگر آتش جنگ بین دو کشور جمهوری آذربایجان و نواحی تحت کنترل ارمنستان برافروخته شده و کارشناسان مسائل منطقه‌ای، امید چندانی به حل کامل این بحران ندارند. اما جنگ امروز بر سر چیست؟ بازیگران منطقه‌ای به دنبال چه هستند؟ و اتخاذ کدامین سیاست راهبردی در منطقه توسط دستگاه دیپلماسی کشور، منافع ملی ایران را بهتر تأمین می‌کند؟

 

این موضوع را با آقای دکتر فرزین رحیمی، متخصص مسائل اقتصاد سیاسی در میان گذاشته و نظر ایشان را در این رابطه جویا شدیم.

جناب دکتر، چرا راه‌حلی برای مناقشة قره‌باغ ارائه نمی‌شود؟

مسئله قره‌باغ یکی از مهمترین مناقشات ارضی در چند دهة اخیر بوده که با گذشت زمان، نه تنها راه‌حلی برای آن پیدا نشد، بلکه این مشکل ابعاد جدیدی به خود گرفته است. اگر در زمان آغاز بحران، مسئلة قره‌باغ صرفاً یک مناقشه قومی-سرزمینی بود، اکنون به دلیل پررنگ شدن جایگاه منابع انرژی دریای کاسپین و اهمیت این مسئله برای بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، معادلة پیچیده‌تری پیش‌روی رهبران دو کشور قرار گرفته و همین مسئله به بغرنج شدن این بحران انجامیده است.

لطفاً در رابطه با ابعاد جدید این بحران بیشتر توضیح دهید.

برای درک بهتر مسئله لازم است تا از منظر اقتصاد سیاسی نگاهی به تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان انرژی نهفته در بستر کاسپین بیاندازیم. از یک سو روسیه، که تا به امروز تامین‌کنندة بخش عمده‌ای از گاز مصرفی اروپاست، بازیگر جدیدی را در حوزة سنتی نفوذ خود برنمی‌تابد و با تحریک مداوم رهبران ارمنستان، قصد در ناامن جلوه دادن خطوط انتقال نفت و گاز منطقه را دارد. از طرف دیگر، ترکیه به دلیل فقدان منابع انرژی لازم، ناگزیر از واردات سالانه 50 میلیارد دلار نفت و گاز است و بر این امید است که بخش اعظم انرژی مورد نیاز خود را از جمهوری آذربایجان تأمین کرده و به دلیل مسائل امنیتی، وارد نوعی رابطة هم‌وابستگی با این کشور شود. از طرفی، نباید از ویژگی‌های شخصیتی اردوغان غافل شد و رویاهای نوعثمانی‌گرایانة وی را از نظر دور داشت. بر این مبنا، ترکیه ضمن امید به گسترش حوزة نفوذ خود در قفقاز از دریچة منطقة نخجوان، همچنین القای حس اتحاد و برادری با دولت آذربایجان، ضمن تضمین امنیت انرژی خود از این منطقه، دولت مستأصل باکو را بیش از پیش به خود وابسته نماید.

با علم به مباحث فوق، جنگ امروز لزوماً نه از برای قره‌باغ، که عمدتاً به دلیل مباحث اقتصاد انرژی  است که گسترش جبهة جنگ به منطقة تووز گواه بر این مدعاست. بر این مبنا، دو کشور روسیه و ترکیه جنگ نیابتی‌ای را در منطقه، نه به علیه یکدیگر، که به سود هم، یکی برای حفظ بازار انرژی خود در اروپا و دیگری برای وابسته‌سازی جمهوری آذربایجان به ترکیه به راه انداخته‌اند.

در رابطه با نقش بازیگران بین‌المللی چه می‌توان گفت؟

از یک سو کشورهای اسلامی با تأکید بر حق حاکمیت جمهوری  آذربایجان بر قره‌باغ، خواهان عقب‌نشینی ارامنه از منطقه مورد مناقشه هستند. از سوی دیگر، دولت اسرائیل با فروش تسلیحات نظامی خود به آذربایجان، عملاً در کنار این کشور قرار گرفته است. در مقابل، به دلیل اقامت میلیون‌ها ارمنی در کشورهای غربی، اعم از فرانسه و ایالات متحدة آمریکا، این دو کشور در کنار روسیه، سه قدرت مهمی هستند که به قطعنامة مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2008 که خواهان عقب‌نشینی ارمنستان از منطقة قره‌باغ بود رای منفی دادند. با این حال، کنسرسیومی به رهبری شرکت بریتیش پترولیوم و با حمایت اروپا و ایالات متحده جهت انتقال گاز کاسپین به اروپا تشکیل شده و در نتیجه این کشورها نمی‌توانند حمایت قاطعانة خود را از ارمنستان اعلام کنند. به عبارتی، توسعة میادین نفت و گاز در سواحل جمهوری آذربایجان، به‌طور غیر مستقیم ارمنستان را بیش از پیش در تنگنای ژئواستراتژیکی قرار داده و ضعف دستگاه دیپلماسی این کشور، نتوانسته است پیش از عمیق‌تر شدن بحران، راه‌حلی برای این مناقشه و یا کاهش تنش ارائه نماید.

در این خصوص، بهترین موضعی که می‌توان از دستگاه دیپلماسی کشور جهت تحقق منافع ملی انتظار داشت چیست؟     

ابتدا باید به درک درستی از منافع ملی خود در رابطة با قفقاز، ذخایر انرژی کاسپین و معادلات قدرت در منطقه برسیم. آنچه که حائز اهمیت است، ممانعت از سرایت اختلافات نژادی حوزة قفقاز به ایران و جلوگیری از سیاسی‌تر شدن مفهوم قومیت در داخل کشور است. از طرفی، حفظ مرز مشترک با ارمنستان باید به عنوان خط قرمز ایران در مقابل مداخلات ترکیه اعلام شود. به دلیل مواضع جانبدارانة دو کشور ترکیه و تا حدودی روسیه، ایران می‌تواند به بازیگر اصلی این مناقشه تبدیل شود؛ چرا که برخلاف ترکیه و روسیه، با هر دو کشور هم مرز بوده و بخش مهمی از نبردهای  سالیان اخیر، در نواحی مرزی این دو کشور با ایران صورت گرفته است. علی‌ایحال، همسو با منافع ملی، تأکید بر آتش‌بس فوری و بازگرداندن دو کشور درگیر به پای میز مذاکره به جهت یافتن راه‌حلی فوری به منظور کاهش تنش‌ بین طرفین، انسانی‌ترین سیاستی است که از همه دولت‌های ذی‌نفع توقع می‌رود.