پيشروي تركيه در منطقه نخجوان
پيشروي تركيه در منطقه نخجوان
آنچه که امروز شاهد آن هستیم، جنگ نیابتی روسیه و ترکیه، نه بر علیه یکدیگر، که به سود هم؛ یکی به قصد حفظ جایگاه خود در بازار انرژی اروپا، دیگری برای ارضای حس توسعه‌طلبی سلطان رجب فاتح!

به گزارش “نبض انرژی” ،

فرزين رحيمي زنوز

منطقه نخجوان، جمهوري جداافتاده‌اي از كشور آذربايجان است كه توسط اراضي جنوبي ارمنستان و منطقه مورد مناقشه ناگورنو قره‌باغ از پيكره اصلي اين كشور جدا شده است. اين منطقه از شمال با ارمنستان، از جنوب با ايران و از غرب مرزي به طول كمتر از دوازده كيلومتر با تركيه دارد. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي در سال 1991 و تشديد جنگ در قفقاز جنوبي، كليه راه‌هاي ارتباطي اين منطقه با جمهوري تازه تاسيس آذربايجان توسط ارمنستان مسدود شد. همين مساله ايران را به پل ارتباطي بين نخجوان و آذربايجان مبدل كرد. بدبيني جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته نسبت به دولت مسكو و مشكلات اقتصادي تركيه در دهه 1990 نقش پدرخواندگي ايران را بر روابط كشورهاي منطقه قفقاز تجديد كرد.

شرايط خاص ژئواستراتژيكي نخجوان نويدبخش گسترش ارتباط هر چه بيشتر اين منطقه با ايران بود. اما به دلايل متعددي نظير اعلام آتش‌بس در قره‌باغ، اختلافات ايدئولوژيك بين جمهوري اسلامي و دولت سكولار آذربايجان، تمركز ايران بر منافع خود در خليج فارس، تحريم‌هاي اقتصادي عليه جمهوري اسلامي و مهم‌تر از همه، تلاش تركيه براي افزايش تعاملات خود با اين جمهوري خودمختار، به صورت روزافزوني از نقش ايران در منطقه كاسته شد. هر چند نخجوان به لحاظ استراتژيكي اهميت چنداني براي ايران نداشت و در ظاهر، حفظ مناسبات دوستانه با دولت نخجوان منافع ايران را تا حد زيادي تامين مي‌كرد، اما از آنجا كه اين منطقه ناگزير از وابستگي به يكي از دو كشور ايران يا تركيه است، حضور كمرنگ ايران در اين بخش به تقويت حضور ترك‌ها در نخجوان منجر شده است. ترك‌ها با بهره‌گيري از تشابهات فرهنگي دو كشور و از طريق برنامه‌هاي متنوع تلويزيوني خود، حتي بيش از راديو و تلويزيون جمهوري آذربايجان در نخجوان نفوذ كرده و مي‌توان روند تغيير لحن و دايره واژگان شهروندان اين منطقه را به وضوح مشاهده كرد.

به‌علاوه، تركيه با بهره‌گيري از محدوديت‌هاي اقتصادي نخجوان، پيوسته بر سطح روابط خود با دولت آذربايجان افزوده و شرايط مناسب‌تري را براي رونق اقتصادي در نخجوان فراهم كرده است. احداث گذرگاه مرزي ديل اوجو در مرز تركيه و نخجوان، افتتاح آزادراه نخجوان-صدرك، مقدمات اتصال نخجوان به شبكه ريلي تركيه، احداث خط لوله انتقال گاز تاناپ از مسير آذربايجان، گرجستان و تركيه به اروپا و برآورد احداث مسير انشعابي به سمت نخجوان، راه‌اندازي پرواز مستقيم نخجوان- استامبول، لغو تعرفه گمركي تعدادي از كالاي توليد نخجوان توسط تركيه، جملگي در همين راستا برنامه‌ريزي شده است.

مهم‌تر از همه، طرح بحث پيرامون استقرار پايگاه نظامي تركيه در نخجوان است كه در صورت اجرايي شدن، به دليل جدايي سرزميني نخجوان از آذربايجان، در حكم تفويض مسووليت امنيت اين سرزمين به ترك‌ها خواهد بود و هيچ بعيد نيست كه در صورت تضعيف دولت مركزي در باكو، تركيه نخجوان را به خاك خود ضميمه كرده يا بسان قبرس شمالي استقلال كامل آن را به رسميت شناسد. همه اين اقدامات در حالي صورت مي‌گيرد كه به مرور از نفوذ سياسي و اقتصادي ايران در آن منطقه كاسته و منجر به رويگرداني شهروندان نخجواني از ايران به سمت تركيه شده است.

از طرفي، دو دولت باكو و آنكارا روابط تيره‌اي با ارامنه دارند و در صورت بروز تنش مجدد بين ايشان و دولت ارمنستان، دو كشور بيش از پيش به يكديگر نزديك خواهند شد. مانور نظامي مشترك تركيه و آذربايجان در سپتامبر 2017 تجلي اتحاد نظامي دو كشور در مقابل ارمنستان است. به‌علاوه، تركيه از حضور خود در پهنه وسيع‌تري در مرزهاي ارمنستان به عنوان اهرمي جهت محدود كردن حمايت‌هاي ارمنستان از جدايي‌طلبان ارمني ساكن در دامنه‌هاي آرارات استفاده خواهد كرد. به‌علاوه، طرح دعوا توسط دولت ارمنستان پيرامون نسل‌كشي اجداد ايشان توسط ترك‌ها در خلال جنگ جهاني اول با محدوديت‌هاي بيشتري مواجه خواهد شد.

تركيه، چه در گذشته و در رابطه با قبرس شمالي و چه اكنون در خصوص نواحي مرزي خود با سوريه، همواره به دنبال تعميق موقعيت استراتژيك خود بوده است. اهميت اين مساله زماني بيشتر به چشم مي‌آيد كه مناطق پيراموني اين كشور از وضعيت صلح‌آميز خارج شده و مناقشات ارضي در آنها دربگيرد. در نمونه اخير، اين كشور با پيش‌روي نظامي در خاك سوريه، قلمروي تحت تسلط نيروهاي خود را به درون اراضي تحت حاكميت سوريه گسترش داده است. در همين رابطه، با فرض روي كار آمدن دولت‌هاي ملي‌گراي افراطي يا پان‌اسلاميست‌ها در تركيه و آذربايجان، ارمنستان از شرق، غرب و بخشي از نواحي جنوبي خود محاصره شده و برآيند نيروها به ضرر اين كشور تمام خواهد شد. در چنين شرايطي نقش تعادل‌بخش ايران در رابطه با دو كشور جمهوري آذربايجان و ارمنستان كمرنگ شده و مزيت نسبي ايران در منطقه تحت‌الشعاع حضور همه‌جانبه ترك‌ها قرار خواهد گرفت. حال، با اشراف به معادلات در حال تغيير منطقه قفقاز بايد ضمن حفظ روابط دوستانه با دولت‌هاي باكو و آنكارا، منافع خود را در اين منطقه با حساسيت بيشتري دنبال كنيم. لازم است بدترين سناريوي ممكن را به عنوان محتمل‌ترين آن در نظر گرفته و اقدامات پيشگيرانه را در دستور كار سياست خارجه كشور قرار داد. در اين راستا، تقويت روابط ديپلماتيك با آذربايجان، لغو رواديد، تسهيل روابط تجاري دو سوي ارس، تشويق سرمايه‌گذاران ايراني به گسترش فعاليت‌هاي اقتصادي خود در منطقه نخجوان، تقويت بازارهاي مرزي جلفا و پل‌دشت با محوريت تامين آسان كالاهاي مورد نياز شهروندان نخجواني، برقراري پروازهاي منظم از تبريز و تهران به نخجوان و بالعكس و مهم‌تر از همه، تقويت مناسبات فرهنگي دو كشور مي‌تواند به شيوه‌اي مسالمت‌آميز از پيشروي ترك‌ها در نخجوان جلوگيري كند.

دانشجوي دكتراي علوم سياسي تربيت مدرس